خواست برگرده خونه که احساس کرد یکی پشت سرش ایستاده. ترسید. برگشت، باورش نمی شد. همون مرد کاپشنی بود که با فاصله نیم متری مقابلش ایستاده بود
سلام. ببخشید ترسوندمتون؟
نه. مشکلی نیست
حالتون خوبه؟ میخواین روصندلی بشینین؟
نه. ممنون
با اجازه تون من برم.
اگه نمیخواستین صحبت کنین چرا برای سلام دادن پیش قدم شدین؟
فکرکنم بهتره بریم به جای خلوت. پارک پایین خوبه؟
شیدا با خودش گفت: بالاخره موفق شدم این بار من پشت سرشم