داستان روزگار طیبه از دوستیاش با صفورا شروع می شود. طیبه دختر شیخ صادق دهنوی است و صفورا دختری که دستفروشی می کند و پدر و مادرش را از دست داده است.
طیبه هم قالی بافی می کند تا کمک خرج خانواده باشد. داستان دوستی این دو با تغییر مسیرشان به ظاهر تمام شده اما دست تقدیر دوباره آن دو را در کنار هم قرار می دهد و هر دو شهید می شوند.