ادبیات گمانه زن، به ویژه آثار علمی تخیلی، تلاش می کنند به دنیای خیالی نقب بزنند؛ دنیایی که در آن قوانین زمینی و این زمانی نقض می شوند یا در آن ها چنان غلو می شود که وضعیت بشر را در افراطی ترین شکل نشان می دهند. این ادبیات بنا دارد ما را به تفکر وا دارد که اگر مرهمی بر دردهای کنونی نگذاریم و راهکاری برای راست کردن ناراستی ها تمهید نکنیم، چه خواهد شد.
آیا در جهان جادو وجود دارد و اگر دارد آیا اثبات کردنی است؟ آیا دانش حلال همه مسائل است؟ اگر زمانی یک هوش مصنوعی جهان گستر، یا دانش شیطان لاپلاس، همه چیز را بداند. آیا می تواند جادویی اثبات ناپذیر را محاسبه یا با آن مقابله کند؟
زندگی هدیه ارزشمندی است، چون فقط یک بار زندگی می کنیم و شانس دیگری نداریم. ولی اگر داشتیم چه؟ اگر بتوان زمان و زندگی را در نقطه ای سیو کرد و بارها و بارها به آن نقطه بازگشت چه؟ چه چیزی را عوض می کنیم و آیا وقتی بکری می گوید «بدو» باز هم می دویم؟ اکز آخرین برش از شخصیت و داناییمان در یک رایانه ذخیره شود و پس از مرگمان به نوعی زندگی ادامه بدهد، آیا می توانیم با زندگان همفکری و مسائلشان را حل کنیم؟