مایا دوست دارد کسی رازی را به او بگوید، اما نمیداند که باید که باید این راز را پیش خودش نگه دارد. راز فقط تا وقتی راز است که آن را به کسی نگفتهای. پدر مایا به او یاد میدهد که حتی رازهای خوب و بد هم وجود دارند و مایا نباید رازهای بد را پیش خودش نگه دارد.