همه میدانیم که درباره «هنر» بسیار گفتهاند و نوشتهاند و هر روز صدها کتاب و مقالههای تازه در این زمینه منتشر میشود. پس چه نیازی به نوشتن این کتاب بوده و هست. به نظر نگارنده فعالیت هنری همواره یکی از نیروهای آگاهیبخش و امیدبخش انسان در هنگامه زندگی و یار و یاور او در مبارزه با زشتیها و ساختن دنیایی بهتر و زیباتر بوده است. اما به نظر میرسد جامعه انسانی، در دوران معاصر، با انبوهی از سختیها، مخاطرهها و زشتیهای جدیدی روبهرو شده که به پیدایش و گسترش برخی اندیشهها و عواطف منفی و ضد زندگی مانند احساس پوچی، تنهایی، ناامنی و نگرانی دامن زده است. تا جایی که پدیدههایی مانند «بحران معنویت» و «بحران عاطفی» به یک مسئله فراگیر و پیچیده تبدیل شده است. بسیاری از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی به این باور رسیدهاند که انسان امروزی بیش از گذشته به معناجویی و زیباییخواهی در زندگی فردی و جمعی نیاز دارد. و هنر نیرویی بزرگ و بیرقیب است که میتواند در این راه دشوار به ما یاری رساند.