دیوید گاردینر، متولد 1947 مردی است از ایرلند شمالی که روح یک ایرلندی جنوبی را دارد و در انگلستان زندگی می کند. تجربه های شغلی متنوعی را از سرگذراند و دکترایش در فلسفه را نیز ناتمام گذاشت. فلسفیدن در نزد او از جنس فلسفه ی مدرسی نیست؛ او با ادبیات و در ادبیات می اندیشد؛ همچون داستایوسکی و کافکا داستان هایش پرسش ایجاد می کند و نه پاسخ و در پی ایجاد مواجهه ی مخاطب با موقعیت داستانی و ترغیب وی به تفسیر و تفکر درباره ی آن است. داستان های او طرحی از تصویر یک موقعیت یا وضعیت است که خواننده خود باید در ترسیم جزئیات آن بکوشد؛ طرحی کلی از
پرسش هایی بنیادین در باب عناصری از زندگی که همواره با آن درگیریم. داستان های او فرآیندی مدام از جستجو و کشف زندگی است. وی با چشم سومی به دنیا می نگرد که از دیوارهای واقعیات موجود می گذرد و حقیقتی نامانوس را برای ما پدیدار می کند. نوع روایت، مضامین عمیق، تعلیق و مینی مالیسمش از ویژگی های برجسته ی اوست داستان هایش احیای عناصر نامکشوفی است از عهد طلایی داستان کوتاه در قرن بیستم؛ گمشده ای که
خون را به رگ های فسرده ی ادبیات داستانی امروز باز می گرداند.