«نکته مهمی که دربارۀ شاهنامه باید در نظر داشت این است که در خوانش این اثر، نباید دچار خطای زمانی شویم. بسیاری از خویشکاری های پادشاهان پهلوانان و حتی خویشکاری های مردم، در تناسب با روزگار باستان انجام گرفته است؛ به ویژه جنگ هایی که در بخش های اسطوره ای شاهنامه با دیوان رخ داده (مانند جنگ های روزگار کیومرث هوشنگ طهمورث و جمشید) همگی مربوط به همان روزگاران نخستین است. این نبردها را باید در یک فضای اسطوره ای بررسی کرد و آنها را بر این اساس تفسیر و گزارش نمود و به بیان خود فردوسی که گفته است تو این را دروغ و فسانه مدان به یک سان روشن زمانه مدان نباید شیوه و روش زمانه و روزگار را یکسان بدانیم و دچار لغزش زمانی شویم. البته این مسأله سبب نمی شود که شاهنامه را یک کتاب امروزی به شمار نیاوریم و آن را صرفا یک اثر باستانی و کهن بدانیم؛ زیرا این اثر گرچه کهن و باستانی است و در شمار حماسه های طبیعی و اصیل جهان جای می گیرد و به عهد اساطیر برمی گردد اما در بسیاری از مسائل امروزی نیز می تواند چراغ راه و انگشت اشارهای به کرانه های روشن و آشکار برای آینده و آیندگان باشد.»