سفر به سرزمینهای غریب از دل زندگی مردم فلسطین و از خاطرههای آنها بیرون آمده است. زمانی که قصه فقط برای بچهها نبود، مردم، صبح تا شب، توی کوچه و بازار، کنار کرسی یا در پستوی آشپزخانه برای هم قصه میگفتند تا از اوضاع و احوال شهرها و آدمهای اطرافشان سر در بیاورند. آنها گاهی دربارهی آرزوهایشان خیالبافی میکردند، گاهی حرفهایی که نمیتوانستند جلوی حاکم و گزمه بزنند را میان قصهها جا میدادند، گاهی هم فقط برای سرگرمی قصه میگفتند و میشنیدند. قهرمان قصه سفر به سرزمینهای غریب به جای اینکه شبیه شخصیتهای فیلمها یا سفرنامهنویسهایی باشد که میشناسیم، شبیه مادرها و مادربزرگهایی است که شیطنت و کودکی در آنها هنوز زنده است و بیحوصله نشدهاند. قمر شبیه زنهایی است که با قصههای دور و درازشان میل به ماجراجویی را در دل دخترها و نوههایشان کاشتهاند. سونیا نمر این قصههای سینهبهسینه را جمع کرده و رمانش را با قصهها، ضربالمثلها و تصویرهای قدیمی جهان عرب مزهدار کرده تا ادبیات شفاهی کشورش توی کتابخانهها خاک نخورد و جوانها و نوجوانهای کمسنوسالتر هم دربارهاش با یکدیگر حرف بزنند.
بعضی صفحههای این کتاب بوی نمک دریا و زعتر میدهند و خواندنشان، برای یک نوجوان شانزدهسالهی ایرانی، شبیه مزهمزه کردن غذایی تازه است؛ غذایی محلی که دستور پختش نسل به نسل منتقل شده است و طعم تازه را به ذائقه و حافظهی ادبی ما اضافه میکند.