آیا علم شناختی دین توانسته است به کمک یافتههای علوم شناختی و نظریههای روانشناسی فرگشتی تبیینی علمی از چرایی دین و باورمندی دینی ارائه دهد؟ قابلیتهای تبیینی علم شناختی دین بر چه شالودههایی استوار بودهاند؟ آیا فیزیکیانگاری محض میتواند از جهان، به طور عام، و از باورمندی دینی، همچون یکی از پدیدارهای جهان، تفسیری بیکموکاست ارائه دهد؟ آیا فیزیکیانگاری غیرتقلیلی میتواند کاستیهای تبیینی فیزیکیانگاری محض را جبران کند؟ آیا میتوان انگاره تازهای برای تبیین پدیده دین پیشنهاد کرد؟ آیا در جهان امروز میتوان جایی برای معنویت گشود؟
اینها تنها برخی از پرسشهاییاند که در کتاب حاضر، جیمز دابلیو جونز، استاد روانشناسی دین در دانشگاه راتگرز، میکوشد بهروشنی و به زبانی نهچندان تخصصی به آنها پاسخ گوید.