رمان جاسوسی که از سردسیر آمد، سومین رمان جان لوکاره و اولین اثر اوست که موفقیت های بین المللی را برای این نویسنده به ارمغان آورد. لوکاره در رمان جاسوسی که از سردسیر آمد، جهانی را خلق می کند که مشابهش در هیچ یک از آثار داستانی و معمایی سابق به چشم نخورده است. این نویسنده با بهره گیری از دانش و تجارب فراوان خود از سال های فعالیتش در سازمان جاسوسی انگلستان، پشت پرده ی اتفاقات و معادلات جاسوسی های بین المللی را با توصیفاتی جذاب و فراموش نشدنی به تصویر کشیده است. داستان کتاب، به مأموری انگلیسی به نام الک لیماس می پردازد که بسیار تمایل دارد تا این حرفه را کنار بگذارد اما قبل از آن، باید آخرین-و شاید سخت ترین-مأموریت خود را به سرانجام برساند. زمانی که آخرین مأمور تحت فرمان لیماس کشته شده و او برای بازگشت به لندن فراخوانده می شود، امیدی به پایان این جاسوس بازی ها در دل او شکل می گیرد. اما مقام ارشد لیماس، نقشه های دیگری در سر دارد. این مقام ارشد که تصمیم دارد رئیس سازمان جاسوسی آلمان شرقی را از پا درآورده و کل این سازمان را نابود کند، بار دیگر لیماس را به دل این آشوب می فرستد. او این بار باید نقش جاسوسی خائن را ایفا کند و اعتماد دشمن را برای زدن ضربه ی نهایی به آن ها به دست آورد.