ملکهی بدجنس نامادری سفید برفی است که همراه با هم در یک قصر زیبا زندگی میکنند اما او بسیار با سفید برفی نامهربان است و به زیبایی او حسادت میکند تا اینکه در نهایت یک روز تصمیم میگیرد سفید برفی را برای همیشه از بین ببرد.
هنگامی که سفید برفی متوجه این موضوع میشود، به انتهای جنگل فرار کرده و در کلبهی هفت کوتوله پناه میگیرد. سفید برفی از هفت کوتوله کمک میخواهد و خواهش میکند تا به او اجازه دهند که با آنها زندگی کند. اما ملکهی شرور دست از سر سفید برفی برنداشته و همهجا را برای پیدا کردن او میگردد.