مجموعة حاضر حاوی افسانههای مردم قطب شمال با عنوانهای «خرگوش کوچک»،«ماجرای موش و پرنده»، «روباه و ماهی ریشدار»، «سنجاب پرنده»، کارگر باهوش» و.. است. در داستان «کارگر باهوش» میخوانید: در روزگاری مرد فقیری زندگی میکرد که کارگر کشاورز ثروتمندی بود. آنها توافق کرده بودند که کارگر سه سال برای کشاورز کار کند و در این مدت کشاورز هر روز سه وعده غذا به او بدهد و دستمزد این سال را هم در پایان کار بپردازد. روزی کارگر بر اثر گوش نکردن به دستور کشاورز به سه روز بیغذایی تنبیه شد و کشاورز تصمیم گرفت پول او را ندهد. مرد کارگر که روزی به جنگل رفته بود، خرسی را اسیرکرد و با خود آورد. کشاورز و زنش ترسیدند و از او خواستند خرس را به جنگل برگرداند، اما کارگر با ترساندن آنها حق خود را گرفت و با ثروت فراوان به سوی سرنوشت خود حرکت کرد.