این کتاب قطعا معروفترین و محبوبترین قصه از میان نه قصهی اسکار واید است؛ داستانی که تنها رقیبش از لحاظ محبوبیت در میان قصههای اسکار وایلد غول خودخواه است. او این داستان را هنگامی نوشت که جنجال بر سر شکاف طبقاتی میان تهیدستان و ثروتمندان بالا گرفته بود. شاهزادهی خوشبخت که زندگی اشرافی دارد در جوانی میمیرد و روحش در مجسمهای یاقوتنشان که با طلا پوشانده شده ساکن میشود. شاهزادهی خوشبخت از جایگاهی که بر فراز شهر دارد فقر و بدبختی و نامیدی شهرش را میبیند. این داستان از خودگذشتگی و قربانی شدن او برای مردم شهر است.