جینی بسیار هیجان زده است چون شوهرش بتازگی شغلی با ساعت کاری کمتر و درآمد بیشتر پیدا کرده و آنها به باکینگهام کرسنت، محله ی اعیان نشین، نقل مکان کرده اند. او که نگران است مادران ثروتمند و شیک پوش محله او را به جمع خود راه ندهند با تانیا ملاقات می کند و از شوق آشنایی با او سر از پا نمی شناسد. تانیا از آن نوع زنانی است که جینی همیشه تحسینشان کرده، او جینی را زیر بال و پر خود می گیرد و دختر نوجوانش آنجل، پسر کوچک جینی را سرگرم می کند. جینی و تانیا به هم نزدیک و نزدیک تر می شوند و جینی احساس می کند دیگر می تواند گذشته غم انگیزش را پشت سر بگذارد.
اما کمی بعد همه چیز تغییر می کند