داستان سرگذشت دختری است به نام((مارال)) که وقایع آن طی جنگ بینالملل دوم شکل میگیرد .داستان با شروع جنگ و حمله قوای متفقین به ایران در سوم شهریور 1320و ورود نیروهای روس به تبریز آغاز میشود .شروع حمله هوایی و پیشروی روسها به سمت زنجان، اغلب اهالی این شهر به خصوص افراد ثروتمند را وادار به ترک شهر نمود .از جمله این افراد((حاج صمد)) و خانوداهاش هستند که به یکی از دهات اطراف میروند .((مارال)) دختر((صمد)) ماموریت مییابد تا جواهرات پدرش را به تهران منتقل کند .او به ایستگاه قطار میرود و در آن جا با افسری به نام((یاشار)) همسفر میگردد .((یاشار)) ماموریت دارد پل تهران کرج را برای جلوگیری از پیشروی روسها تخریب کند .آن دو در تهران از یک دیگر جدا شده، هر یک به دنبال ماموریت خود میرود .((یاشار)) که دل باخته((مارال)) شده است در پی جست و جوی او به زنجان میرود و ....