"ایلیا بروش" ماهیگیر که قصد پیمودن رود "دانوب" با یک کرجی را دارد، مجبور به همراهی با مردی مرموز میشود که خود را "ژرژ" معرفی میکند. ولی در حقیقت کارآگاهی است که حدس میزند بروش مسئول تمام سرقتهایی است که در کنارۀ رود از مزرعهها و قصرها صورت گرفته است. آن دو در این سفر، گرفتار ماجراهای مهیج بسیاری میشوند و سرانجام کارآگاه "دراگوش" درمییابد که همسفرش «سرژلادکو» نام دارد و انسانی وطنپرست و مبارز است که برای نجات جان همسرش دست به این سفر زده است. اما سردستۀ دزدان، که رقیب اوست، همسر وی را به اسارت گرفته و با استفاده از نام "دکو" قصد بدنام کردن او را دارد. دراگوش و دکو پس از یافتن دزدها و سردستۀ آنها، "ایوان استریگا" با هم نقشهای طرح کرده و با کمک نیروهای پلیس، تصمیم به دستگیری آنها میگیرند. برای اجرای این نقشه "دکو" با پیشنهاد همکاری با استریگا وارد قایق آنها شده و در زمان مناسب آنها را به دراگوش تسلیم میکند و همسرش را سالم در آن قایق مییابد. آن دو دوستی خود را با دراگوش ادامه میدهند. خواننده در این داستان با تاریخچۀ کشورهای حوزۀ دانوب و نیز جغرافیای منطقه آشنا میشود.