تریستان استرانگ، دانشآموز کلاس هفتمی، از زمانی که موفق نشد بهترین دوستش را نجات دهد وقتی که با هم در یک تصادف اتوبوس بودند، احساس ضعف و تنهایی می کند. تنها چیزی که از ادی باقی مانده، مجله ای است که دوستش در آن داستان می نوشت. تریستان از ماهی که قرار است در مزرعه پدربزرگ و مادربزرگش در آلاباما بگذراند، می ترسد، جایی که او برای فراموش کردن این فاجعه فرستاده می شود. اما در اولین شب اقامت در آنجا، موجودی چسبناک در اتاق خوابش ظاهر می شود و دفترچه ادی را می دزدد. تریستان تعقیبش میکند آیا این یک عروسک است؟ تریستان در آخرین تلاش برای از بین بردن مجله از دست این موجود، با مشت به درخت می زند و به طور تصادفی شکافی را باز می کند، مکانی ناآرام با دریای سوزان، کشتی های استخوانی خالی از سکنه و هیولاهای آهنی که در حال شکار ساکنان این هستند. جهان تریستان خود را در میانه نبردی میبیند که جان هنری و برر رابیت قهرمانهای آمریکایی سیاهپوست را خسته کرده است. برای بازگشت به خانه، تریستان و این متحدان جدید باید خدای آنانسی، بافنده را فریب دهند تا از مخفیگاه بیرون بیاید و سوراخ آسمان را ببندد. اما داد و ستد با آنانسی شیاد همیشه بهایی دارد.