اعلی حضرت امپراتور گفته بود مرا به ملاقات خصوصی می پذیرد. من پاسخ دادم: پناه بر خدا اصلا نمیدونم با امپراتور از چی باید صحبت کنم. یه مشت حرف پیش پا افتاده.
می توانستم ناخن های همسرم لنا را حس کنم که در کف دستم فرو می رفت اما دیگر دیر شده بود. آن پیشنهاد را رد کرده بودم. خطا کرده بودم، خطایی چنان وحشتناک، چنان فاجعه بار که تا امروز آرزو میکنم ای کاش زمین مرا بلعیده بود. دور تا دور میز، همه حاضران خشکشان زده بود. همه چشم ها را به بشقاب هایشان دوخته بودند. هیچ کس به من نگاه نمی کرد. سکوتی ممتد اتاق را به لرزه درآورد. احساس کردم کل ژاپن از نفس کشیدن باز ایستاده است. درست همان لحظه از میان آن سکوت، صدایی پرسید: خب اگر امپراتور نباشه، دوست داری چه کسی رو ببینی؟ بی درنگ پاسخ دادم: اونودا.
جهان تاریک روشن نخستین رمان ورنر هرتسوگ فیلمساز، کارگردان و فیلم نامه نویس سرشناس است که به داستان شخصیتی واقعی می پردازد . شخصیتی که هرتسوگ دیدار او را به امپراتور ترجیح داده است.