لیا دخترک یازدهسالۀ اهل آلبانی است و دنیایش با عشق به استالین و عمو انور و جامعۀ آزاد و بیطبقه آمیخته شده است. پدر و مادرش مراقباند که در حضور او حکومت را نقد نکنند؛ گاهی پچپچهایی میکنند دربارۀ خویشاوندانی که به «دانشگاه» رفتهاند و بهانههایی میآورند که چرا عکس انور خوجه را قاب نمیکنند تا اینکه بالأخره دیوار برلین فرو میریزد و ستونهای جامعۀ آلبانی نیز به لرزه در میآید. در یکی از میادین شهر، دانشجویان معترض سرِ مجسمۀ استالین را از بدنش جدا میکنند؛ مردم به خیابانها میریزند و آشوب درمیگیرد و تاریخ برای دخترک به پایان میرسد. حالا پای اصطلاحاتی مثل «جامعۀ مدنی»، «اصلاحات ساختاری» و «آزادی زنان» به میان آمده است؛ ژستها و واژهها تغییر کرده و رازهایی جدید شکل گرفته است. در این کتاب، لیا اوپی، استاد نظریۀ سیاسی در مدرسۀ اقتصاد لندن با نگاهی نافذ و طنزی ظریف و نثری گیرا، داستان زندگی آمیخته به سیاست خود و مردم آلبانی را روایت میکند و پرسشهایی مهم پیش روی خوانندگانش میگذارد: آزادی چیست؟ چه کسانی واقعا آزادند؟ و چطور وقتی پای عمل میرسد، عمارت آرمانهایمان به ویرانه بدل میشود؟