در خلاصه داستان آمده: «علی» علاقمند به شعر و نویسندگی، «موسی» پسری با وقار و متین و «هوشنگ»، «نادر» و... اهل بم هستند. آن ها در کنار هم روزهای نوجوانی را با ماجراهای مختلف طی می کنند. دغدغة اصلی آن ها کوه کبودی است که طبق گفته های بزرگتر ها، پر از اشباح و هیولا است.
روزی آن ها تصمیم می گیرند برای اعلام اعتراض خود، برای آزادی معلّمشان که توسط ساواک دستگیر شده، از کوه کبود عبور کنند، آن ها علیرغم خطرهای بسیار به تظاهرات خود ادامه می دهند و این خاطره به عنوان بزرگترین خاطرة نوجوانی در ذهن آن ها ماندگار می شود.
مدتی بعد، موسی توسط رژیم پهلوی کشته می شود. سال ها بعد نادر هنرپیشه و هوشنگ یک مهندس شده است و علی نیز در نقش نویسنده، خاطرات دوران نوجوانی اش را در کنار دوستان به رشته تحریر در می آورد.