ویرانه های من با زیر عنوان جستارهایی درباره ی روان رنجور و آدم ها، به تجربه های نویسنده از تنهایی، درد، تاریخ نگری و البته تاب آوردن باز می گردد.
در هفت متن این کتاب نویسنده تکه هایی از زندگی خود را با مسائل زیستی در هم می تند و سی دارد مخاطب را همراه کند. در جایی از برادرش می گوید که در هفده روزگی از دنیا رفته و نه هیچ عکسی از او هست، نه هیچ قبری. از واژه و مفهوم چند گانه وطن می نویسد تا مشاهده ی حرکت بدن به سوی پیری و مسئله میل به جوانی.
در اکثر این جستارها مادر، پدر، ادبیات، شهر رشت و خانه تکرار می شوند. محمد طلوعی بی پرده از تنهایی و وجوه آن در زندگی اش روایت می کند و می کوشد آن را نمونه ای از تاریخ یک اندوه بنمایاند؛ منتها اندوهی که سرشار از عیش زیستن و نور است.