در واقعیت، به دلیل اینکه آنها به درخواست و منافع نمادین گروه ها و طبقاتی پاسخ می دهند که به نحوی درون روابط قدرت قرار گرفته اند، این کنش های تربیتی همواره در تلاش برای بازتولید همان ساختارهای مدنظر در توزیع سرمایه های فرهنگی مابین همین گروه ها یا طبقات اند؛ پس به بازتولید ساختار اجتماعی «موردنظر» کمک می کنند. قوانین بازار، یکی از سازوکارهایی است که با توجه به صورت اجتماعی مدنظر کم وبیش محتوم به حساب می آیند که با بازتولید اجتماعی ساختار روابط قدرت بین طبقات مختلف به دست می آید.» برای من مطلب فوق، براساس تجربه شخصی چنین است:
«اینکه چطور از خلال همین قوانین بازار که ارتباطات میان انسان ها را تبدیل به معامله هایی بی پایان، اضطراب آور و دیرباور کرده، مجموعه ای از ترس ها و تضارب منافع بین ما انسانها ایجاد کرده که حالا با خود می گوییم نکند انجام فلان کار و بهمان کار، ارزش فرهنگی معامله شده بین این انسان و آن انسان با این بنگاه و آن بنگاه را بکاهد. این امر دیوانه کننده و جانکاه است!»
چه کسی آن ارزش فرهنگی را تعیین می کند؟ آیا ما این کار را از قصد انجام می دهیم؟ خیر! اما این کتاب نشان می دهد که آموزش و پرورش و به تعبیر بهتر، تربیت چطور ناخودگاه ما را وادار به انجام چنین کاری می کند. همان طور که واضح است، این موضوع ربطی به حساب و هندسه، خط و نقاشی یا دیفرانسیل و ترسیم فنی نداشته و کاملا همه ابعاد زندگی را دربرگرفته است. بوردیو درمانگر این دردهاست. تقدیم به هرکه «آنی» دارد؛ تقدیم به فرزندانش؛ شاید پنجاه سال بعد، آنها در این سرزمین تسلیم بازتولیدهای غلط اجتماعی نشدند یا شاید چاپ های بعدی با پشت نویس و قلم بهتری منتشر شد.