در کودکی با دیدن فیلم فریدون بینوا فریفتهی پردهی نقرهای شدم. در دبستان دیدن فیلم های پلیسی-جنایی - تاریخی شیفتگیام را تثبیت کرد.
در نوجوانی، ژانر وسترن، با دشت های وسیع، کاراکترهای خوب و بد، کلاه های سفید و سیاه، و داستانهای ساده و انسانی، عشق من به سینما را دو چندان کرده و منجر به شناختن نام کارگردانها از جمله جان فورد و بسیاری دیگر شد.
در دوران دبیرستان «موج نو»ی سینمای فرانسه و دیگر کشورهای اروپا، به اضافهی سینمای نوی ایتالیا و «فرضیه ی مولفِ» اندرو ساریس مرا با ابعاد ناشناخته جهان دیگری آشنا کرد. همین عوامل سبب شدند تا ارزش فیلمهای کلاسیک آمریکا را بهتر و بیشتر درک کنم.
عاقبت، در دانشگاه، افسون پردهی نقرهای برایم راه بازگشتی باقی نگذاشت تا پزشکی را فدای هنر هفتم کنم و برای تحصیلات و مطالعات آکادمیک سینما راهی نیویورک شوم. حاصل این سالها و بخصوص دست آورد گفتگوهایم با تعدادی از سینماگران برجستهی جهانی همراه با مقالات ، نقدها و خاطرات مختلف تا حدودی بازگوی این سفر طولانی است که در سینمای جهان است.