کاراتکوف، قهرمان داستان ما، کارمندی است که در ادارهای با نامی پرطمطراق اما در واقع کوچک و نهچندان مهم کار میکند:
بنیاد تأمین مواد اولیه برای کبریت.
کاراتکوف زندگی بخور و نمیری دارد و خوشحال است که توانسته در زمانهای که کسی سر کاری نمیماند، یازده ماه تمام سر کارش دوام بیاورد و قصد دارد که تا دنیا دنیاست در همین پست خدمت کند. اما بعد ازسوءتفاهمی کوچک موقعیت شغلی و، به تبع آن، زندگیاش را در خطر میبیند. او چنان تحت تأثیر این واقعه قرار میگیرد که سعی دارد هرطورشده سوءتفاهم را رفع کند، اما اوضاع پیچیدهتر میشود. حالا کاراتکوف باید در کوچه و خیابانهای مسکو و در راهروها، آسانسورها و راهپلههای ادارات دولتی مسکو سگدو بزند تا زندگیاش را نجات بدهد.
ابلیسنامه نخستین داستان بلند بولگاکُف است که در آن واقعیت و خیال به هم آمیخته. او سنت نثر رئالیستی را که در آن زندگی اجتماعی، شرح حال قهرمانها، وصف دقیق و جزئی وقایع روزمره و بازسازی فضاها و مناظر شهری از عناصر اصلی است، با فانتزی و ماوراءالطبیعه در هم میآمیزد و به قرن بیستم هدیه میکند و در مسیر استفاده از گروتسک و فانتزی، پا جای پای معلمش نیکالای گوگول میگذارد.