سالی سندرز یک آدم کماگراست. اگر نتواند بهترین باشد، احساس میکند شکست خورده است. او کارها را به تعویق میاندازد، از چیزهای جدید فراری است و مدام خودش را با دیگران مقایسه میکند و به این نتیجه میرسد که به اندازهی کافی خوب نیست.
سالی به کمک معلمها و مادرش یاد میگیرد چطور آرام شود و چیزهای جدید را امتحان کند، بدون آنکه این همه به فکر بهترین بودن باشد. او میتواند فقط خودش باشد و این تنها چیزی است که به آن نیاز دارد.