هیچکس اسم واقعیاش را نمیدانست ، همه میگفتند: شاغول!
شاغول ، همیشه کارهایش عجیب و غریب بود.
تا اینکه یک روز ، همین طور که تک و تنه بلای تپه نشسته بود، آن اتفاق افتاد …