ابزار و دستگاههای مدرنی که امروزه در اختیارما هستند همهچیز را دگرگون کرده اند. امروزه بشر برای تهیه مایحتاج خود نیاز به انجام خیلی کارها ندارد. او احتیاج ندارد در خانه نان بپزد یا خودش لباسش را بدوزد. کافی است به نانوایی محل برود و تازهترین نان را بگیرد و… . این زندگی مدرن امروزه به مذاق بسیاری از ما خوشآیند است. اما اگر با دقت نگاه کنیم، یکی از دلایل مصرفگرایی در جوامع امروز، همین آماده بودنِ هرکالا یا خواستهای است که مایحتاج مارا تشکیل میدهد. شاید اگر برای بهدست آوردن آنها مهارت دستهای خودمان نیاز بود، مصرف گرایی کاهش مییافت و زبالهی کمتری تولید میشد.
نکته اصلی کتاب دره آسیاب همین است. در دهکدهای سرو کله دستگاههای همهکاره عجیب غریبی پیدا میشود. دستگاههایی که هر کاری از آنها ساخته است. کمکم مردم دهکده رؤیاهایشان را فراموش میکنند. آسیاب قدیمی و حتی بادی که آن را میچرخاند از یاد میرود. اما در گوشهای از روستا یکی هست که هنوز رؤیاهایش را فراموش نکرده است. او آنا خیاط دهکده است.
تصاویر کتاب مانند داستانش خیالانگیز و زیباست. روحی که در رنگها و جزئیات این تصاویر جاریاست، خواننده را مجذوب خود میکند.