چرا من ؟
چرا من باید دنبال خواهر گم شده ی دو قلوها میگشتم؟
اشتباه بابابزرگ اصلا ربطی به من نداشت؟
اون یکی بهم یاد داد یک تخم مرغ را چه طور توی یک شیشه ی
آبلیمو جا میکنند. میخواست بهم یاد آوری کند که پریچه
رفته توی شیشه و بابابزرگ باعث این اتفاق بوده. تصمیم گرفتن
برایم خیلی سخت بود درباره ی این که اشتباه بابابزرگ را جبران کنم
یا نه اما وقتی دفترچه ی قدیمی را پیدا کردم فهمیدم
پای یک داستان عاشقانه در میان است و درست در همان زمان همه چیز برایم عوض شد....