در دهه 1990 میلادی آنا فالکون به همراه همسرش لوچو و دو فرزند خردسالشان از درگیری های اقتصادی و سیاسی پرو گریخته اند تا فرصتی برای زندگی جدید در نیویورک پیدا کنند . با این حال ، مهاجرت غیر قانونی آن ها عرصه را بر آن ها تنگ کرده است : آنا از زنی به اسم ماما پول قرض کرده و برای پرداخت قرض هایش مجبور است در شیفت های بی وقفه در کارخانه کار کند.
بدتر این که آن ها در اتاقی در منزل دخترخاله ی لوچو سکونت دارند و او آشکارا نشان می دهد که از حضور آن ها در خانه اش راضی نیست . در این میان آنا مجبور است با درخواست های نامناسب شوهر ماما نیز دست و پنجه نرم کند .
با افزایش فشارها آنا بیش از پیش ناامید می شود . این در حالی است که مرور خاطرات دردناک دوران کودکی اش نیز او را افسرده کرده و در این حین ، باید در برابر اصرارهای لوچو برای بازگشت به پرو مقاومت کند . آنا مصمم است در این کشور جدید بماند ؛ اما او برای بازنگشتن به پرو حاضر است از چه خطوطی عبور کند ؟
سرگذشت خانواده فالکون رمانی زیبا درباره زنی است که می خواهد زندگی جدیدی بسازد و تصویر واضحی از تجربه مهاجران آمریکایی ترسیم می کند.