این کتاب داستان زندگی کیرکگور را در جستوجوی پاسخی برای «مسئلهی هستی» دنبال میکند. مسئلهای که هم او را به حرکت وامیدارد و هم او را آزار میدهد، او را پس میکشد و به جلو سوق میدهد: همانطور که در حین حرکت قطار نمیتوانیم از آن پیاده شویم، برای تأمل در معنای زندگی نیز نمیتوانیم از آن فاصله بگیریم. این زندگینامه، زندگی کیرکگور را از فاصلهی دور و از منظر کسی که از زندگی او آگاه است شرح نمیدهد، بلکه در سفرش با او همراه میشود و در تردیدهایش به او میپیوندد.