متون قصص نقالی منثور در عصر صفوی، همواره متونی پرمخاطب و سرگرم کننده بودهاند و به دلیل ارتباط مستقیم با تودۀ مردم و قدرت تأثیر در جهتدهی افکار، علاوه بر جنبۀ سرگرمکنندگی، با مقاصد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همراه بوده است. هرچند قصه در عصر صفوی، در بازۀ زمانی نسبتاً کوتاهی، یک دوره تحریم را از سر گذراند، ولیکن، رفتهرفته اهمیت آن توسط شاهان صفوی و درباریان درک شد و قصه، در نقش تثبیتکنندۀ هویت ملی و مذهبی، نقشی پویا و فعال پیدا کرد. حاصل این امر، جایگزین شدن تدریجی ادبیات منثور با ادبیات منظوم، بهعنوان ادبیات درباری در عصر صفوی است. این کتاب، علل، عوامل و نتایج پررنگ شدن نقش قصه در جهت تثبیت گفتمانهای غالب عصر صفوی را بررسیده است.