طوفانهای مرگبار سالیانِ سال است که سرزمین مینا را ویران کرده است. سیل تمام روستاها را با خود میبرد، در حالی که جنگهای خونینِ تمام عیار بر سر منابع معدودِ باقیمانده به راه افتاده است. مردم او معتقدند که خدای دریا (که زمانی محافظ آنها بوده) اکنون آنها را با مرگ و ناامیدی نفرین کرده است. در تلاش برای دلجویی از او، هر سال یک دوشیزه زیبا به دریا میاندازند تا به عنوان عروس خدای دریا خدمت کند، به این امید که روزی “عروس واقعی” انتخاب شود و به این رنج پایان دهد.
بسیاری بر این باورند که شیم چئونگ، زیباترین دختر دهکده – و معشوق جون برادر بزرگتر مینا – ممکن است عروس واقعی افسانهای باشد. اما در شبی که قرار است چئونگ قربانی شود، جون به دنبال چئونگ به دریا میرود، با وجود اینکه میداند حکم دخالت کردنش اعدام خواهد بود. مینا برای نجات برادرش، به جای چئونگ خود را به آب میاندازد.
مینا که به قلمرو روح، شهری جادویی از خدایان کوچکتر و جانوران افسانهای رفته، به دنبال خدای دریا میگردد، اما او را در خوابی مسحورآمیز مییابد. مینا با کمک یک مرد جوان مرموز به نام شین و همچنین گروهی متشکل از شیاطین، خدایان و ارواح تصمیم میگیرد تا خدای دریا را بیدار کند و یک بار برای همیشه به طوفانهای قاتل پایان دهد.