کودتای سوم اسفند 1299 شمسی رویدادی بود که مسیر تاریخ ایران را از جریان خود بیرون آورد و سرنوشت کشور و ملت را دگرگون نمود.
نویسندهٔ کتاب، امیل لوسوئور از اواخر سال 1298 تا اواسط 1300 ه.ش در مقام استاد مدرسهٔ علوم سیاسی یا دانشکدهٔ حقوق در استخدام دولت ایران بوده است. سال آخر اقامت او در ایران مصادف با کودتای 1299 و عوارض و آثار بعدی آن شد. این کتاب تقریبا آخرین سفرنامهٔ فرنگیان در روزگار قاجار به شمار میآید، اما در واقع از اولین گزارشهای عینی از کودتایی است که به تغییر سلطنت در ایران انجامید.
دکتر شادان در دیباچهٔ کتاب آورده: هدف ما از این سطرها نه شرح و بیان موجبات کودتاست و نه نقش فعال انگلیس، هدف ما بسیار سادهتر است و آن شرح بسیار کوتاهی در چند سطر از وضع کشور در زمان نخستوزیری وثوقالدوله است که بتواند نیروی دولت او را برای اداره کردن کشور بخوبی نشان دهد. در سدهٔ 19 میلادی که پیشرفتهای علمی و فنی و صنعتی در جهان هر روز بیش از پیش نمایان میشدند و زندگی مردم را روزبهروز بهتر و آسانتر مینمود، در ایران اصلا کوچکترین انعکاسی نداشت. کوچکترین وسائل زندگی از سوزن و سنجاق و قند و چای گرفته تا هر وسیلهٔ دیگر در کشور ساخته نمیشد و همه را از خارج وارد میکردند.
حال در سال 1919 میلادی وثوقالدوله نخستوزیر کشوری بود که هیچگونه صنعتی نداشت و حتی چاپ اسکناس هم در دست «بانک شاهنشاهی ایران» بود که صددرصد انگلیسی میبود و ملت ایران کوچکترین دخالتی در آن نمیتوانست داشته باشد، و بعلت بحبوحهٔ انقلاب روسیه دیگر سیاست موازنه وجود نداشت. پس وثوقالدوله چگونه میتوانست در برابر فشار انگلیس پایداری نماید؟ آنهم هنگامی که سپاه بزرگ انگلیس ایران را اشغال نظامی کرده و لشکر بزرگی هم در عراق مستقر کرده بود.
پس تنها چارهای که وثوقالدوله میتوانست به کار برد، رو در رو گذاشتن ملت در برابر انگلیس بود، آنهم از راه انحرافی و بدون هرگونه تبلیغات سیاسی مستقیم. برای رسیدن به این هدف وثوقالدوله در تصویب پیمان سال 1919 شتابی نشان نداد و گذاشت که روزنامههای کشور متن پیمان و بحث دربارهٔ آنرا بمدت زیادی چاپ نمایند تا مردم از خواب گران و بیخبری تا اندازهای بیدار شوند. سرانجام وثوقالدوله به هدف خود رسید. باری مولف کتاب با این پندار کودتای سوم اسفند را نتیجه آن میداند.
لوسوئور در ابتدای کتاب خطاب به دانشجویان دانشکدهٔ حقوق تهران میگوید: «دوستان عزیز! من شاهد ریزش اشکهایتان بر مصیبتهای میهنتان بودهام؛ من غالبا محرم و سنگ صبور رازنگهدار اما ناتوان طرحهایتان بودهام؛ امروز نخستین مرحلهٔ رهایی شما تحقق یافته است و لذا به شما توصیه میکنم که گرد هم آیید و کار کنید! بازیگران رهایی نهایی خود باشید! یاد بگیرید که جز به خودتان متکی نباشید! نظم و ترتیب و حسن رفتار بیشتری در تشکیلات اداری کشور خود پدید آورید. بودجههای خود را متوازن کنید و یاد بگیرید که نیاز به طلای بیگانه نداشته باشید! اگر بابتبهای این کار استقلال خود را بدهید، دستیابی به آن طلا برایتان بسی گران تمام خواهد شد! سعی کنید مردان عمل باشید نه کارمند پشت میزنشین! و مهمتر از همهٔ اینها: هرگز از آینده نومید نشوید، سرزمین داریوش و کوروش جاویدان است.»