«گرشاسپ سامان»، قهرمان ترسالی، و ممتازترین پهلوان خشکیستیز فرهنگ هند و ایرانی است؛ شخصیتی که شمار سالیان روایتش از کهنترین منابع اساطیر ایران (ریگودای هندی و اوستای قدیم) تا دومین منظومۀ حماسی پس از شاهنامۀ فردوسی (گرشاسپ نامه اسدی طوسی) و حماسههای عامیانۀ نزدیک به معاصر (طومارهای نقالی)، فزونتر از سههزار و پانصد سال است:
درازنایی از تاریخ برای یک «روایت» که شاید در جهان یگانه باشد. بنا به قول نویسندۀ گمنام تاریخ سیستان، و تصریح بلعمی، منبع اسدی در سرودن گرشاسپ نامه، بخشی از «شاهنامۀ بزرگ» ابوالمویدبلخی در قرن چهارم – عصر اوج تألیف شاهنامههای منثور بر پایۀ خداینامهها، در نهضت ایرانگرایی سامانیان- بوده، موسوم به «کتاب گرشاسپ» بودهاست.
کتاب گرشاسپ از میان رفته، اما نامش را برای متن حاضر که نامی نداشته، به عاریت گرفتهایم؛ چون تا امروز، تنها اثر حماسی مستقلی است که دربارۀ گرشاسپ به دست آمدهاست.
متن حاضر از جنس طومارهای نقالی و ویژۀ پهلوانیهای گرشاسپ و بخشهایی از زندگی فرزندانش، نریمان و سام است.