از آنجایی که اساس ادبیات از زبان شکل گرفته و زبانشناسی وظیفهی مطالعه و بررسی علمی زبان را بر دوش دارد، بعضی از نتایج و دستاوردهای زبانشناسی در نقد ادبی نیز مورداستفاده است. در این عرصه رومن یاکوبسن تلاش کرده تا شیوهی بهکارگیری زبانشناسی در ادبیات را شرح و تفصیل دهد و به این موضوع انسجام بخشد. محمدرضا اصلانی (همدان) در کتاب «استعاره و مجاز در داستان» با رویکرد زبانشناسانهی رومن یاکوبسن به تحلیل سه اثر فارسی پرداخته است. نویسنده با اشاره به رومن یاکوبسن گفته است: «او از جمله زبانشناسان بزرگی بود که دربارهی محوریت استعاره در زبان متقاعدکنندهترین استدلالها را مطرح کرد. یاکوبسن معتقد بود که هر سخن را میتوان به دو قطب استعاری و مجازی تقسیم کرد که گذر از هر موضوع به موضوع دیگر، براساس مشابهت و مجاورت صورت میگیرد.» نویسندهی کتاب اعتقاد دارد که استعاره شامل گزینش و جایگزینی عناصر مشابه در وجوه عمومی زبان است و اگرچه در هر زبانی این دو فرایند همواره اتفاق میافتند، اما پژوهشهای صورتگرفته نشان میدهد که به علت الگوهای فرهنگی و اجتماعی و زبانی گوینده لاجرم یکی بر دیگری غالب میشود. نویسنده در کتاب «استعاره و مجاز در داستان» (که شامل دو فصل است) با استناد به «مکتب پراگ» استعاره و مجاز را در داستانهای «بوف کور» صادق هدایت، «سنگ صبور» صادق چوبک و «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری واکاوی و بررسی کرده است.