سالهاست کتابخوانهای ایرانی داستانهای روانشناسان مشهور جهان را با اشتیاق میخوانند. روایتهای ملموس و واقعی «اروین یالوم»، «آلیور ساکس» و «استفانو بولونینی» دوستداران کتاب و اهل فکر را به خواندن ترغیب میکند. یکی دیگر از روانشناسان برجستهای که آثارش در ایران منتشر شده، «دکتر آنری بوشو» نام دارد. روانکاو و نویسندهی بلژیکی که مثل همتایان آمریکایی و اروپاییاش قلم شیرینی دارد و جوایز متعددی مثل جایزهی کتابفروشیهای فرانسه، جایزهی آکادمی رویال بلژیک و … را کسب کرده است.
در سه روایتی که رمان جاده کمربندی را تشکیل میدهند، موضوع اصلی مرگ است. راوی و شخصیت اصلی روایت در هر یک از بخشها انسان را در موقعیت «عشق و نفرت»، «زندگی و مرگ»، «مساوات و تبعیض» و «توانایی و ناتوانی» که با مرگ ارتباط دارند، قرار داده و ارزیابی میکنند.
نویسندهی این کتاب با قلم مسحورکنندهاش روایتهای واقعی از حومهی پاریس را با دیدگاههای روانشناختی میآمیزد و رنج انسان را برای رشد کردن، آگاه شدن و رسیدن به خودشناسی به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد. او از زبان یکی از شخصیتها میگوید: «از آنچه با دوران کودکیام کردهام هیچ نمیدانم، بخشهایی از آن را از دست دادهام، اما آثار نخنما شدهی آن در تمام بیشهزارها، در تمام گرههای پنهان زندگیام باقی مانده. شاید چیزی دوباره زاده خواهد شد، این در حال حاضر مسالهام نیست. آنچه در نگاه شادو، در رنجهای شادو میبینم، شاید این است که استفان سبکی دوران کودکیاش را حفظ کرده بود، چون چیز دیگری نداشت.»