روز نو، نوروز، تلالو درخشان نور در بی کرانگی شب، زایش سپیده در عمق سیاهی. باید رفت. آمده ایم که به جلو برویم. باید در هر گام در این سیاهی بی کران به دنبال نور و روشنایی به جلو رفت. زمانی می توان سردرگم ماند و گاهی درجا زد. مهم نیست که در جا بزنی، مهم این است که گام به گام به جلو بروی. روز نو، راه نو، اندیشه نو، زندگی نو. همه در جستجوی نور روزی می آیند، دمی می مانند و روزی دیگر می روند. مهم نیست که روزی باید رفت، مهم این است که با برآمدن روز نو، نور درخشان سپیده را در درون خویش بیاندوزی، انسان بمانی و انسان بروی...