کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        %5
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        رویای با تو بودن

        0 (0)
        قیمت:
        230,000 تومان 218,500 تومان

        مشخصات کتاب رویای با تو بودن

        ناشر
        تعداد صفحات
        600 صفحه
        شابک
        9786006893044
        سال انتشار
        1394
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب رویای با تو بودن

        دلهره و اضطراب تمام وجودم رو در برگرفته بود، توی دلم آشوب بود و فقط خدا می دانست توی اون لحظه چه حالی دارم. مدتی بود که پشت پنجره ایستاده و به خیابان بارون زد چشم دوخته بودم و انتظار می کشیدم، یعنی می اومد؟ این سوالی بود که مرتب توی ذهنم تکرار می شد و آرام و قرار رو ازم گرفته بود، اما یه حسی ، یه احساسی توی وجودم می گفت اون می یاد و خودشو هر طوری که شده می رسونه اما اگه احساسم بهم دروغ می گفت و اون نمی اومد چی! اگه نمی اومد و این انتظار تمومی نداشت چی ؟ وقتی به این فکر می کردم تردید به دلم چنگ می انداختت و رعشه ی خفیفی تمام وجودم رو در بر می گرفت. اگه اون منو نبخشیده باشه چی ؟ اگه نیاد و کمکم نکنه چی ! اگه نمی اومد جز این معنی دیگه ای نداشت ، اون منو نبخشیده و منو نمی خواد. نمی دونم چه طور وارد زندگی ام شد، نمی دونم چه ترفندی رو در پیش گرفت که بعد از مدتی جواب دادن به ایمیل ها و پیغاماش برام شد یه عادت ، یه عادت شیرین و دوست داشتنی.

        اون خودش رو تو قالب ایمیل ها و نامه هایی که برام می فرستاد پنهان کرده بود، شخصیت مرموز و پیچیده ای نداشت از هر دری باهام صحبت می کرد از کارهای روزمره اش گرفته تا آرزوهای دور و داراز ، حتی تک تک لحظه ها و دقایقی که می گذروند، اما چی شده که هویتش برام فاش شد، اون که هیچ وقت حقیقت وجودش رو برام فاش نکرد، اونو ندیده و صدایی ازش نشنیده بودم. اون برام از عشق می گفت ، از دوست داشتن ، از این که همه چیز اون شدم ، از اینکه لحظه هاش بی وجود من نمی گذره ، از این که لحظه هاش پر شده از من.

        آه کشیدم ، یعنی می اومد و به این انتظار خاتمه می داد، با این انتظار کشنده تمومی نداشت. نگاه بارون زده ام به پیاده روی خالی و خلوت خیابون خشک شده بود، ساعت ها بود که شر شر بارون شروع شده و انگار تمومی نداشت.

        پس کجایی دیگه طاقتم طاق شده ، بیا پسر ، بیا و به این نگاه منتظر خاتمه بده ، بیا و از این مخمصه نجاتم بده ، بیا که کلید نجاتم توی دستای بی ریای توست......

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر