کتاب معجزه سرنوشت در زمانی روایت میشود که فصل تابستان در ممفیس فرا رسیده است. رودی بیلر روزهای خوبی را سپری نمیکند. او زمانی قصد داشت تا با ورود به دانشکدۀ حقوق و تحصیل در رشتۀ حقوق، زندگی خوبی برای خودش دستوپا کند اما حالا او هیچ شغل یا دستاویزی برای کسب درآمد ندارد. حالا فقط برای رودی یک پروندۀ حقوقی باقی مانده. پروندۀ شکایت خانوادهای از یک شرکت بزرگ. رودی باید راهی برای پیروزی در دادگاه پیدا کند.
اما زمانیکه به دادگاه میرود، متوجه میشود که تیمی از وکلای حرفهای، در برابرش قرار دارند. حالا او درگیر پروندهای سخت و سرشار از دروغ و پیچش شده است، پروندهای که در ابتدا خیلی آسان بهنظر میرسید، حالا بسیار پیچیده شده و دعوا بر سر میلیونها دلار است؛ دعوایی که ممکن است به قیمت جان وکیل جوان تمام شودیا برعکس، او را به شهرتی بیهمتا برساند.