کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        %5
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        گوتیک مکزیکی

        قیمت:
        285,000 تومان 270,750 تومان

        مشخصات کتاب گوتیک مکزیکی

        شابک
        9786225332041‬
        سال انتشار
        1402
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        گالینگور

        دربارۀ کتاب گوتیک مکزیکی

        همه‌ی مهمانی‌ها در خانه‌ی تونیون همیشه تا دیروقت ادامه دارند و از آنجا که میزبان‌ها عاشق برپایی مهمانی‌های بالماسکه هستند، دیدن پوبلاناها با دامن‌های فولکلور و روبان‌هایی که در موهایشان فروکردند، همراه با هارلکین یا یک کابوی چندان عجیب نیست. راننده‌هایشان به‌جای این‌که تمام شب را بیرون از خانه‌ی تونیون در انتظاری بیهوده به سر ببرند، برای خودشان برنامه‌ریزی کرده بودند؛ برای مثال، برای خوردن تاکو در غرفه‌ای خیابانی جمع شدند یا به ملاقات خدمتکاری رفتند که در یکی از خانه‌های مجاور کار می‌کرد یا همچون ملودرام‌های ویکتوریایی به معاشقه پرداختند. برخی از راننده‌ها دورهم جمع می‌شدند، سیگار می‌کشیدند یا داستان‌هایشان را به اشتراک می‌گذاشتند. برخی از آن‌ها چرت می‌زدند. به‌هرحال، همه‌ی آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند که هیچ‌کس مایل نیست تا قبل از ساعت یک بامداد از این مهمانی خارج شود. بنابراین زمانی که زوجی حدود ساعت ده شب مهمانی را ترک نمود، گویی قرارداد مهمی را نقض کرده است. بدتر از آن، راننده برای خریدن شام رفته بود و هیچ‌کس خبری از او نداشت. مرد جوان مضطرب به نظر می‌رسید و سعی می‌کرد، راهکاری برای حل این مشکل بیابد. او یک سر اسب را که از جنس خمیر کاغذ ساخته ‌شده بود، به سر داشت. اکنون این انتخاب برایش دست‌وپاگیر شده بود؛ چون باید با آن از این‌سو به آن‌سوی شهر سفر می‌کرد. نوئمی به او هشدار داده بود که می‌خواهد در مسابقه‌ی لباس برتر برنده شود و کاملاً بالاتر از لورا کوئزادا و معشوقش قرار بگیرد؛ بنابراین او به‌شدت تلاش کرده بود؛ اما اکنون به نظر می‌رسید، اشتباه بزرگی مرتکب شده است؛ زیرا همراهش نیز آن‌طور که قبلاً گفته، لباس نپوشیده بود. نوئمی تابوادا قول داده بود که یک لباس سوارکاری همراه با همه‌ی لوازم مخصوص آن کرایه کند. قرار بود، انتخابی هوشمندانه و البته اندکی خجالت‌آور باشد. او شنیده بود که لورا قرار است، به‌عنوان حوا و درحالی‌که یک مار به دور گردنش پیچیده است، در این مهمانی شرکت کند. در پایان، نوئمی نظر خود را تغییر داد. لباس سوارکاری زشت بود و پوستش را آزار می‌داد؛ بنابراین در عوض، او یک لباس مجلسی سبز با گل‌های سپید تکه‌دوزی‌شده پوشید و حتی به خودش زحمت نداد، به همراهش اطلاع دهد که نظر خود را درباره‌ی لباس آن شب تغییر داده است. «حالا چی‌کار کنیم؟» او به هوگو گفت: «سه بلوک اون‌طرف‌تر خیابون اصلیه. حتماً می‌تونیم تاکسی بگیریم... بگو ببینم. سیگار داری؟» هوگو: «سیگار؟ حتی نمی‌دونم، کیف پولم رو کجا گذاشتم... مگه تو همیشه سیگار توی کیفت نداری؟... اگه نمی‌شناختمت، فکر می‌کردم، آدم سخیفی هستی و دوست نداری، پولت رو خرج کنی. فکر دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسه.» «این‌ رو که یه آقا به یه خانم سیگار تعارف کنه، دوست دارم.» «امشب حتی نمی‌تونم یه آب‌نبات نعنایی تعارف کنم. فکر می‌کنی، ممکنه کیف پولم رو توی خونه جا گذاشته باشم؟»... -از متن کتاب-

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار سیلویا مورنو گارسیا