علاوه بر اقتدارگرایی و تمامیتخواهی، نظامهای دموکراتیک با دو چالش عمده روبرو هستند. یکی چالشی درونی که حاصل تنش میان مشروعیت و کارآمدیشان است و دیگری چالشی بیرونی. چالش بیرونی حاصل تنش میان از یک سو انقلابهای ملّی است که به شکلگیری دولت-ملّت به منزلۀ واحد بنیادینِ ساختار سیاسی و برآمدنِ دولت دموکراتیک در جای دولتهای خودکامه انجامیدند؛ و از سوی دیگر انقلاب صنعتی که سرمایهداری را به منزلۀ شیوۀ اصلی تولید جایگزین اقتصاد کشاورزی کرد و به ساخت دولتی دیوانسالار منجر شد تا تولید صنعتی را میسّر سازد. عقلانیّت مورد ادّعای این شیوهٔ تولید در شکل مدیریت علمی به نهادهای سیاسی و اجتماعی تسرّی یافت و از دولت دموکراتیک سیاستزدایی کرد. کتاب حاضر، سعی و تلاشی است برای صورتبندی یکپارچهٔ نظریه و مفهوم فنسالاری همچون سیاست و سنجش این موضوع که فنسالاری، کدام جنبههای دموکراسی نمایندگی را به چالش میکشد و با اتکا بر چه قدرتی؛ نحوۀ بروز و ظهور و جلوههای متعدد آن را شناسایی و بررسی میکند تا بتوان به داوریای دست یافت مبنی بر آنکه فنسالاری در کدام حوزهها تهدیدی برای دموکراسی نمایندگی بهشمار میرود و در کدام حوزهها میتواند اصلاحگر معایب مفروض آن باشد.