به راحتی میتوان این نمایشنامه را درام فرویدِ کلاسیکی درباره دوراهی عشق به مادر و همسر دانست؛ مینی گسکوئین که با لوتر منزوی ازدواج کرده است، این سوال را مطرح میکند: «اگه مردا کاملاً مال مادرشون باشن، پس زنها چطوری شوهر کنن؟»
مینی خشمگین است چون احساس میکند از زندگی عاطفی و کاری شوهر معدنچیاش کنار زده شده است. لوتر هم از وابستگی مالی خود به همسرش که مبلغی را برای خود پسانداز کرده، آزرده است.
از طرفی، مادر لوتر هم تمام مردان را چه پسر و چه شوهر، منبع زجر مادام العمر میداند. دی.اچ لارنس این موقعیت را با بیطرفی کامل کاوش میکند و جالب آنکه آن را با بستر تاریخی اعتصابی همراه میکند که در آن، روسا با استفاده از کارگران اعتصاب شکن و نیروهای نظامی سعی داشتند معدنها را سرپا نگه دارند.