چند دههٔ دیگر، شما در این دنیا نیستید. خانهتان به خانوادهٔ دیگری فروخته شده، شغلتان به فرد دیگری داده شده است، فرزندانتان بزرگ شدهاند و کارتان در اینجا تمام شده است.
این واقعیتها قرار نیست شما را محزون کند،بلکه قرار است آزادتان کند.
چرا خودتان را تخریب میکنید؟ چه وقتهایی با خودتان بیرحم میشوید؟ چطور باید دست از این کار بردارید؟
نیازهایی که در تضاد هستند اما باهم ادغام شدهاند من و شما را به رفتارهای خودویرانگری وامیدارند. بههمیندلیل است که دربرابر هر تلاشی برای تغییر مقاومت میکنیم. کافی است از دل بدترین عادتهایمان به بینش برسیم، کافی است با شناخت مغز و بدن خود هوش هیجانیمان را افزایش دهیم، آنگاه میتوانیم از مسیر اشتباه فعلی بیرون بیاییم و جادة منتهی به بالقوهها را طی کنیم.
از روزگاران کهن، کوه نماد بزرگترین چالشهای زندگی بهویژه آنهایی بوده که فتحشان محال به نظر میرسیده است. برای آنکه کوههای زندگیمان را بهدرستی بشناسیم و بر آنها چیره شویم، باید به درون خویش برویم، تروماهایمان را ببینیم، تابآوریمان را بهبود بخشیم و راه صعود را یاد بگیریم.
در پایانِ صعود خواهیم دید که بر کوه چیره نشدهایم، بلکه بر خود تسلط یافتهایم.