فردیناند فون شیراخ در فضای بهتزدۀ آلمان بعد از جنگ در شهر مونیخ به دنیا آمد. نیای پدری او، بالدور بندیکت فون شیراخ، یکی از سرکردگان حزب نازی و ازجمله «فرمانده سازمان ارشاد جوانان رایش» بود. او پس از سقوط نازیها یکی از بیستوچهار جنایتکار اصلی جنگ جهانی دوم بود که در دادگاه نورنبرگ محاکمه و به جرم «جنایت علیه بشریت» به بیست سال زندان محکوم شد.
اگرچه کودکی فردیناند فون شیراخ در سکوت خانواده راجع به پدربزرگ طی شد، او توانست پس از تحصیل در رشتۀ حقوق در دانشگاه بن، به شغل وکالت دادگستری در برلین بپردازد و نامش با دفاع درخشان در پروندههایی مهم، ازجمله در دادگاه رؤسای جمهوری سابق آلمان شرقی و تیراندازی نگهبانان دیوار مرزی دو آلمان، بر سر زبانها بیفتد.
کفش پای چپ (یا همان ترور، در اصل کتاب) نهتنها اثری ادبی-هنری از یک حقوقدان و نویسندۀ برجستۀ آلمانی، بلکه نمونۀ ناب «آیین دادرسی» است. در این نمایشنامه، حتی جزئیترین و پیشپاافتادهترین چیزها، مثلاً «کفش پای چپ»، هم حائز اهمیت است. از منظر فلسفۀ اخلاق نیز میتوان به این اثر نگریست، از این حیث که در آن به موضوع بسیار مهم دوراهیهای اخلاقی پرداخته شده است.