کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی»، هفت گفتار درباره رابطه و نسبت انقلاب اسلامی و مکتب فلسفی حکمت متعالیه است. در این مباحث تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که حکمت متعالیه چه جایگاهی در پیدایش انقلاب اسلامی برعهده داشته است و چگونه میتواند بهعنوان پشتوانۀ فکری _ فلسفی برای تحلیل انقلاب اسلامی موردتوجه قرار گیرد و بر اساس آن، بهعنوان یک رهیافت فلسفی ایرانی و اسلامی، با عنوان درآمدی بر نظریۀ حکمی انقلاب اسلامی، در کنار نظریههای تحلیلگران غربی، انقلاب اسلامی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. بر این مبنا و البته بهطور ضمنی، روشن میشود که در استمرار و تداوم انقلاب اسلامی در قالب جمهوری اسلامی، این حکمت چه جایگاهی باید برعهده داشته باشد و خلأها و کاستیها چیست و چگونه باید به اولویتها و شعارهای اصیل انقلاب اسلامی بازگشت.
مباحث ارائهشده در این مجموعه نشان میدهد که موضوع حاضر دغدغهای چندینساله برای نگارندگان بوده است. بهویژه اینکه در مباحث تحلیلی انقلاب اسلامی، بهجز رهیافت و نظریه فرهنگی که به استاد مرتضی مطهری و آیتالله سید محمدباقر صدر نسبت داده میشود، تقریباً هیچ نظریه و دیدگاه بومی دیگری از متفکران مسلمان معاصر و حتی آنان که در انقلاب اسلامی نقشی برعهده داشتهاند، مشاهده نمیشود. ازاینرو، به نظر میرسد بازخوانی این مباحث ازسویی در پی تبیین مکتب فلسفی پشتیبان انقلاب اسلامی است، و از سوی دیگر، در اندیشه آن است که شعارها و خواستههای اصیل و اساسی مردم در انقلاب اسلامی بار دیگر مرور شود و ظرفیتهای حکمت متعالیه برای تداوم و استمرار انقلاب اسلامی ترسیم شود.