وایلی لارک، نویسندهی جنایتهای واقعی، ناراحت نیست که به خاطر برف و کولاک در خانهی روستایی دورافتادهای که برای نوشتن کتاب جدیدش اجاره کرده، گیر افتاده. آتش گرم و سکوت مطلق. شرایط ایدهآلی است، فقط یک مشکل کوچک وجود دارد؛ سالها پیش در همین خانه دو نفر بیرحمانه به قتل رسیدند و دختری بدون هیچ ردّی ناپدید شد.
با شدت گرفتن طوفان، وایلی خود را در خانهاش اسیر اسراری میّبیند که در این چهاردیواری محبوس شدهاند. و بعد کودکی را بیرون خانه در برفها پیدا میکند. وایلی پس از نجات کودک شروع میکند به جستوجوی پاسخی برای سوالهایش؛ ولی خیلی زود مشخص میشود که خانهی روستایی آنقدرها که او فکر میکرد، متروکه نیست و یک نفر حاضر است برای پیدا کردن آن بچه دست به هر کاری بزند.