در کتاب «هنر رمان نویسی» تالیف «مارینا اولیور» یکی از مسائل مهم رمان نویسی یعنی ارتباط میان زمان و روایت مورد واکاوی قرار گرفته است. این مساله کم تر در کتاب هایی از این دست محوریت یافته است و این امر دارای چنان گستردگی و ژرفایی است که ما را با سوال هایی در زمینه ی چرایی و چگونگی ارتباط مان با زمان در عرصه ی واقعیت درگیر می کند. با این سوال که آیا رمان نیز همچون انسان، ناگزیر از واپس نگریستن است و طرح این مساله که زمان واقعی در رمان تاریخی چیست و ما را به کدام سو رهنمون می سازد شاید ما را به این چا برساند که در مورد ارتباط متقابل تاریخی یک چامعه با خویش و ارتباط شخصی خود با زمان به شبهه بیاندازد و هر اثر شبهه برانگیزی می تواند اثری سترگ باشد.