این پژوهش به مباحثی در خصوص طبیعت انسان و ارتباط آن با اندیشهی سیاسی نیچه میپردازد. از نظر مکنت، بهترین شیوهی فهم اندیشهی نیچه این است که او را ــ علیرغم تفاوتهای بنیادین در بسیاری از ابعاد فلسفی ــ از منظر اندیشمندی «هیومی» بنگریم. از این رو، هیوم و نیچه را باید فیلسوفهای طبیعتگرایی دانست که برآنند تا ریشههای مادی و غریزی طبیعت انسان را آشکار کنند، و چنانچه نیچه میگوید، انسان را به طبعیتاش بازگردانند. بنابراین، در نظر هر دو فیلسوف، انسان موجودی است که بنیادیترین لایههای روانی و رفتاریاش را برهمکنش دریافتههای حسی، انفعلات، احساسات و در کل غرایز تشکیل میدهند. این فهم از طبیعت انسان در کنار دیدگاه کلی نیچه نسبت به سرشت تراژیک هستی او را بسوی فلسفه سیاسی خاصی سوق میدهد که هدفش ایجاد نوعی نظم سیاسی آریستوکراتیک در جهت خلق ارزشهای نوینی است که بستر ظهور انسانهای بزرگ ــ فرا ـ انسان ـــ را فراهم میکند.