نمیدانم این را که ورق میزنی، خود در چه نسبتی با قلم و تفکر، با زادن و ارائه و با تئاتر قرار داری! دانستن فنوفیلهی اینها بیشتر برایت مینمایاند که بودن جلد اول هم از مجموعهکارها که به دههی هفتاد برمیگردد یک ضرورت بود؛ گیریم که نویسندهاش گاه دل از برخی نوشتههای آن دورانش نداشته باشد؛ روزهای دانشجویی تئاتر؛ روزهایی که آمدهای جهان را جابهجا کنی و ذهنت درگیر تصاویری حساس و مغناطیسی، اندیشههای سترگ، نگاهی ناب و سیال و درنهایت پاک و نرم و موسیقایی و بسیار ترحمانگیز است. یک رقص بیانتها در جهان فرم و اندیشه؛ بدون توجه به تایید مخاطب! دَوَرانی گوارا و تابیدنی قوسقزحوار و برای من همیشه ترحمانگیز! چون همهی اینها بعدها برایت کودکانه به نظر میرسند. مثل تلاشی که برای زیبایی در دوران بلوغ میکنی و هیچ زیبا نیستی و این خود زیباست برای مرور؛ برای دانستن خطِ رشد، تکوین، پیله ترکاندن.
سخن کوتاه…
پیشایش سپاسگزارم که این خط را پی میگیری.
تو بدان که نام نخستین نمایشنامهام که در دوازده سالگی نوشتم «کوران در بهار» و بعدی «مرگ مُرده» که برایم دههی شصت جایزههایی به بار آورد که دیگر نمایشنامهنویسی را رها نکردم. دههاش فرق داشت، وگرنه بودنشان را در همین جلد، در اوج ناپختگی، ترجیح میدادم. بسیاری از تجربیات دانشجویی هم که به فراخور تکالیف درسی اساتید نابِ دورانم نوشتم ـ و حتی اجرا هم شدند ـ اینجا هم نیستند، اما به طور تقریب تصویر کاملی از دههی حیرتانگیز دانشجوییام در این جلد گنجیده. جثهای تکیده پشت در ایستاده و اجازهی ورود میخواهد.