داستان از سال 2039 و جایی دور تر از ایران شروع می شود. از استرالیا. متیو نوجوانی ایرانی است که زندگی قبل از نه سالگی اش را به یاد نمی آورد و اصلا نمی داند باید در زندگی اش برای چه چیز و چطور تلاش کند. او با پدر خوانده اش دکتر داتان و پسرش زندگی می کند.
تا این که با پیدا شدن سر و کله عابس و مجتبی زتدگی متیو عوض می شود.
متیو به ایران آورده می شود و با یک راز رو به رو می شود.
راز بزرگی که آینده متیو و جهان را می تواند تغییر دهد.
اما سوال اصلی در مورد راز بزرگ نیست بلکه درباره خود متیو است. آیا او اصلا علاقه ای به نجات جهان دارد؟ آیا کسی به دنبال سو استفاده از قدرتش نیست؟
حدیث افخمی در مجموعه فادیا مخاطب را به آبادان پانزده سال بعد می برد. به زمانی که گروهی مخفی در حال برنامه ریزی نهایی برای از بین بردن دشمن شماره یک انسان ها هستند.